ورود موزی به خانه
سلام فندوق من
وای تو چقدر بلا شدی مامان . امشب داشتیم با بابا تو اشپزخونه شام میخوردیم و از اونجا
که هوا گرم شده بود یه سوسک موزی اومده بود خونه ما هم سر گرم خوردن که تو یک
دفعه گفتی جوجو مامان جوجو و بابا جوجو منم یهو سرم بلند کردم دیدم سوسک هست
بلند جیغ زدم و پریدم هوا تو هم از این حرکت من خوشت اومد و خندیدی دیگه تا اخر شب
ول نمیکردی و همش میگفتی جوجو بعد میخندیدی نفسم فکر کنم از ترسیدن مامانت خیلی
خوشت اومد و هی تکرارمیکردی.ماشالله بتو دختر گلم از الان شوخی کردن و سر کار گذاشتن رو یاد گرفته بودی.
عزیزم همه جوره دنیام با تو رنگارنگ میشه
دوستت دارم دنیایی من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی