فندوق برفــــی ما آوافندوق برفــــی ما آوا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

♥ کوچولــــღــــوی زمستونی من ♥

بازم تب

فندوق من دیشب تب شدیدی داشتی تا صبح فقط داشتم پاشوره میکردم با اینکه استامينوفن بهت دادم اما تبت پایین نمیومد حتی سه بار هم از شیاف استفاده کردم اما شمت بزور دفعش میکردی تا اینکه ساعت شش تب قطع شد تونستم بخوابم البته دیشب شما تو خواب هذیون میگفتی و نشسته میخوابیدی من خیلی میترسیدم یه وقت از تخت  نیافتی.البته این تب شما بخاطر دندون هستش .بچم تا دندوناش در بیاد اب میشه خدا چی م میشه بچه ها راحت دندون در بیارن و انقدر اذیت نشن (تو خواب انگار سوار اسبت شده  بودی همش میگفتی مامان پیتکو پیتکوبعضی وقتها هم میگفتی هاپو هاپ هاپ )    
19 خرداد 1393

مامان قیچی بدست

امروز تصمیم گرفتم ببرمت حموم موهاتو کوتاه کنم البته هنوز موی انچنانی نداری اما  نوک موهات بهم گره میخورن باید یه کوچولو بزنم تا مرتب بشه و دیگه گره  نخوره.خیلی استرس داشتم که شاید نذاری کوتاه کنم برای همین بردم تو حموم و وان رو پر اب کردم کلی هم عروسک انداختم توش تا با اونا بازی کنی منم موهاتو بزنم خداروشکر تو هم خانوم خوب گذاشتی کوتاه کنم.اولین کوتاهی موهای آوا خانوم تو ده خرداد ماه توسط مامان خدیجه انجام شد
19 خرداد 1393

دلبریهای آوا خانوم

شیرین تر از عسل سلام شرمنده که نمیتونم هر روز ببام برات از شیرین کاریهات بگم اخه مامان ار وقتی دکور خونه رو عوض کردم کامپیوتر خونه خراب شده بیچاره بابا سعید هم دوسه بار برد بیرون تا تعمیر بشه حتی قطعات داخلیش رو هم عوض کرد نشد.برای همین منم مطالب رو با گوشیم مینویسم تا بعد عکس بزارم از کجا شروع کنم بگم؟؟؟؟!!! اول شیرین زبونیات.راست میگن دختر حرف براى گفتن زیاد داره.گل دختر منکه از نه و ده ماهگی شروع به گفتن کرده بود اولین کلمه های که به زبون اورده بود دایی و عمه بود بیچاره مامان و بابا.... خلاصه الان که هفته اخر پونزده ماهگیت هست خیلی کلمه ها رو میگیی مثلا مامان مامانی بابا بابایی/اب/بده/بیا/هم(منظورت شیر هس ) دایی(...
19 خرداد 1393

نمایشگاه گلها بوستان گفتگو

آوا جون سلام آوا جون امروز با بابا تصمیم گرفتیم بریم نمایشگاه گل اما خانومی تو تو ماشین خوابیدی  منو بابا هن کلی ناراحت شدیم که آوا خواب نمیتونیم عکس بندازیم.بعد وقتی وارد سالن شدیم به محض اینکه شما صدایی موسیقی رو شنیدید بلند شدی و رقصیدی ما هم خوشحال تند تند ازت عکس انداختیم.خیلی خوبه ادم همیشه بین گلها باشه و از بو ی گل ها  بی هوش بشه امیدوارم عزیزم همیشه مثل گل باطراوت باشی. دختر گلم اولش بغل باباش خواب بود بعد از صدا وعطر بیدار شد ا ینجا  هم دخترم تشنه شده وبطری اب میاره تا براش باز کنم نوش جان کن ...
4 خرداد 1393

حموم آوا کوچولو

سلام غنچه من کوچولوی مهربون مامان عزیزم بعد از چند ماه شما بالاخره از وان حمومت نترسیدی و رفتی توش و اب بازی کردی عزیزم از وقتی بدنیا اومدی تو وان نمینشستی فقط سرپا زیر دوش میرفتی و میزاشتی من بشورم . اما الان گلم توالان تا بهت میگم بریم اب بازی با عروسک هات بدو بدو میری حموم و به من با اشاره میگی وان رو پر کنم تا توش بشینی گلم دخترم الان تو شیر زن شدی دیگه ...
4 خرداد 1393

بدون عنوان

  سلام گلم بلاخره دیدم اومد هر دو با هم اومد باورکردنی نیست اما اومد الان تو دلت داری میپرسی چی حتما میخوای زود بهت بگم مگه میشه تو بعد یازده ماه چشم انتظاری به ما نشون دادی یعنی به همین سادگی بگم باشه میگم روز 92/11/16 بعد یازده ماه اولین دندونت بیرون در  اومد اولین دندونت مبارک امیدوارم تمام مروارید های سفیدت راحت در بیادراستی با دندونت برف هم اومد         ...
30 ارديبهشت 1393

نی نی بارتی

وای گلم سلام قندکم قرار شده هفته اینده با دوستای وایبریمون با هم یه جشن نی نی وبلاگی بریم خیلی خوشحال وبی قرارم از اینکه دوستای جدیدمون رو از نزدیک میبینم از طرفی هم ........ شیرینم تو این جشن قرار هر کی یه کاری کن البته بیشتر زحمت به گردن خاله زینبت هستیم چون خونه اونا میریم.راستی تو این جشن تولد نمادی کیک تولد با یه کادو یادگاری در نظر گرفتیم سلام شیرینم بعد از مدتها تونستم بیام چندتاعکس بزارم اون روز بازندایی  رفتیم به جشن کلی بهمون خوش گذشت. کیک نی نی پارتی میز عصرونه نی نی پارتی اوا کوچولو تو نی نی پارتی ...
30 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

گل دخترم سلام امروز با نشستن برف رو زمین من وتو زود از خواب بیدار شدیم با هم رفتیم حیاط برف بازی کلی خوش گذشت اما از ترس اینکه سرما بخوری زود امدیم تو شیرینکم همیشه بخندی   ...
30 ارديبهشت 1393

تکون خوردن

اولین برگشتن اوا جون تو سه ماهگی بود اما بطور دایم تو شش ماهگی برگشت وبعد روشکم میرفت تو هفت ماهگی کوچولوی دوست داشتنیم مثل فرفره چهار دست وپا میرفت <البته هین نوشته رو من توماه دهم مینویسم برای همین زمانش تقریبی نوشتم> ...
30 ارديبهشت 1393