دلبریهای آوا خانوم
شیرین تر از عسل سلام
شرمنده که نمیتونم هر روز ببام برات از شیرین کاریهات بگم
اخه مامان ار وقتی دکور خونه رو عوض کردم کامپیوتر خونه
خراب شده بیچاره بابا سعید هم دوسه بار برد بیرون تا تعمیر
بشه حتی قطعات داخلیش رو هم عوض کرد نشد.برای همین
منم مطالب رو با گوشیم مینویسم تا بعد عکس بزارم
از کجا شروع کنم بگم؟؟؟؟!!!
اول شیرین زبونیات.راست میگن دختر حرف براى گفتن زیاد
داره.گل دختر منکه از نه و ده ماهگی شروع به گفتن کرده
بود اولین کلمه های که به زبون اورده بود دایی و عمه بود
بیچاره مامان و بابا....
خلاصه الان که هفته اخر پونزده ماهگیت هست خیلی کلمه ها
رو میگیی مثلا مامان مامانی بابا بابایی/اب/بده/بیا/هم(منظورت شیر هس )
دایی(وقتی دایی هاتو به اسم صدا میکنم قشنگ میشناسی وبصورتشون نگاه
میکنی ) ماهان رو بقدری قشنگ صدا میکنی که همه ضعف میکنن
درد(وقتی سرت یا پات بجایی میخوره میایی میگیی مامان درد بعد
من بوس میکنم خوب میشه )
الان هم که دیگه بوس کردن رو کامل یاد گرفتی وقتی خوابت میاد
یا شیر میخوایی میایی بوسم میکنی(قربون هوشت بشم )
راستی برات پا پوش خریدم همش میاریی میگی مامان پا یعنی پات کنم
دیروز هم غذا نمیخوردی بابا سعید بهت گفت آوا جون اگه غذا تو بخوری
میریم دد شما هم نشستی تا اخر خوردی بعد لباساتو اوردی بابا تنت کرد
بردت بیرون منو بابا یادمون رفته بود چه قولی داده بودیم اما شما گل خانوم
بیادمون اوردی بابا هم شما رو برد بیرون چهارتا بستنی جایزه برات خرید